اشاره: آنچه در پي ميآيد رسالهاي است از رسائل حضرت شيخ محمّد علاءالدّين نقشبندي تحت عنوان «القول الحقيق في ردّ من تفسّق بإسم اهل الطريق»؛ اين رساله چنانكه از نامش پيداست در ردّ كساني نوشته شده است كه در لباس اهل تصوّف و به نام اهل طريق، مردم را فريب ميدهند و به انجام اعمال خلاف شرع ميپردازند و دين و عرفان را وسيلۀ معاش خويش ميسازند. اين رساله به امرِ حضرت علاءالدّين در سال 1354 هجري قمري به سه زبان عربي،فارسي و كُردي در بغداد چاپ و در بلاد اسلامي منتشر شده است. بخشهاي عربي و كُردي در اينجا نيامده است.

القول الحقيق في ردّ من تفسّق بإسم اهل الطريق
تأليف العلامة المفضال حضرة الشّيخ علاءالدّين العمري العثماني النّقشبندي القادري ـ نفعنا الله ببركاته. في بيارة ـ حلبچه.
بسم الله الرّحمن الرّحيم
پس از ثناي ذاتِ پروردگار و درودِ بيشمار بر پيغمبرِ مُختار و آل و اصحاب كبار؛ اين، خطابي است به جميعِ برادران ديني عموماً، و منسوبان طريقۀ نقشبنديه خصوصاً؛ بدانيد اي برادرانِ دين و اي طالبانِ راهِ يقين كه پس از آن كه شمسِ ديانت اسلاميه به ظهورِ وجودِ با فضل و جودِ حضرت سيّد كائنات،صلّی الله عليه و سلّم، در اين عالم پر ظلمات درخشان گرديد، خاضعينِ دين مبين داراي قوّت قلب و ايمانِ متين گرديدند و به محضِ شرافتِ صحبتِ آن سرور،عليه صلوات الله المَلِكِ الأكبر، از شوائبِ رذائلِ نفسانيه به كرامتِ فضائلِ روحانيه رسيدند تا عصرِ ائمۀ كِرام،عليهم رضوان الله المَلِك العلّام، به همبن منوال با وجود بعضي اختلاف اقوال كه آن هم رحمت الهي و مُنشأ از فضل و كرم لا متناهي او، تعالی، بود، دنيي و ديانت در ترقّي و قوّت و هر يك از ائمۀ كرام و علماي اعلام به فضل و استنباط و جهاد در كردار و گفتار آن سرور، اجتهاد و به رواياتِ اصحاب، استناد كرده تا اين شريعت مطّهره را تدوين نموده بيشائبۀ كذب و گزاف به محضِ تحقيق و انصاف و تدقيقِ بيرَيب و خلاف، ابن راهِ راست را براي ما روشن فرمودند، بعضي از عاشقان جمالِ محمّدي و طالبانِ سعادتِ سَرمدي، جهتِ ادراكِ شمّهاي از اخلاق و صفاتِ آن حضرت به تقليدِ بعضي از ادوار و آداب او گرويدند كه دفاع از همان رذائلِ نفسانيه و استجلابِ كمالاتِ روحانيه به آن بنمايند و هر يك از طريق مشروع به مخالفتِ نفس امّاره كوشيدند و در كوشيدنِ خود به كمالِ صدق و اخلاص جوشيدند تا به مقام معرفت و عبوديّت خالصه رسيدند و داراي قُرب و منزلتِ عندالله گرديدند؛ چنان كه مُسلم از أبيهريره روايت كرده از پيغمبر، صلّی الله عليه و سلّم، كه فرموده: « رّبّ أشعَث مَدفوع عَلَی الأبوابِ لَو أقسَمَ عَلَی اللهِ لَأبَرّه» والحاصل اين دينِ حنيفِ مبين به اهتمام و ترويج علماي ظاهر و باطن و امراي عادل، به اقصی درجۀ بلندي رسبد؛ ظاهريان، به زبان؛ باطنيها به تذلّل و طلبِ غُفران در بارگاه ربِّ منّان؛ امرا به قوّتِ شمشير و سَنان مدافعه از القاءاتِ زنادقه و اغواءاتِ اربابِ طغيان، قوّت به اين دينِ متينِ درخشان دادند. لكن در اين عصرِ شرّالأعصار جماعتي از جهلۀ بد رفتار، جهت جلبِ نام و احترام و تحصيلِ مال و انعام به ابداي كشف و الهام به اسم طريقۀ نقشيه يا قادريه به اطراف رويده و به هر حيله گرويده بدون معرفت به حقيقت، نشرِ آدابِ طريقت مينمايند و ميخواهند مال و ايمان را از مسلمانان بربايند. به مقتضاي داعيۀ كِبر و عُجبِ نفساني و اغواي شيطاني، بعضي را از احكام شريعه پامال و وضع بعضي را از احكام، به رأي خود، سببِ حصول آمال ميكنند و آراء و اجماع بزرگان دين و ائمۀ مسلمين را ميخواهند رفض كنند، بعضيشان ادّعاي وصول به بعضي مراتب عاليه ميكنند كه قابل شأن ايشان نيست و بعضيشان امر به زدنِ خنجر و خوردنِ آتش و گرفتنِ مار مينمايند و بعضي، قبولِ اختلاطِ مردان و زنان و برداشتنِ حجاب در وقتِ ذكر ربّالأرباب مينمايند و بعضي، شدِّ رحال به صحرا و جبال كرده در ميانِ طوائف و عشاير، جهتِ جلبِ دينار و درهم و ذخاير ميگردند، ميگويند: هركس به مطاوعت ما گروَد و عقبِ ميل و مرامِ ما دوَد، آن كس از اهل سعادت معدود و در دنيا و آخرت مسعود است اگرچه از امثالِ شدّاد و نمرود است و هركس به مال و جان به اطاعتِ ما حاضر و به اوامرِ ما ناظر نباشد، آن كسي مُنكَر و مُنكِر و مردود و از رحمت خدا مطرود و شقي است، اگرچه بسيار پرهيزكار و متّقي است. از اين گونه مرشدينِ راه شقاوت و پيشوايانِ اعمالِ قساوت، درين عصرِ ما پيدا و هويدا شده بر جميعِ برادران ديني واجب است كه از صحبتِ ايشان بگريزند و معالقدرة به مقاومت با ايشان درستيزند تا شرّ آنها در قلوب جاري و خللِ عقايد، در صدور ساري نگردد. بدانيد كه هركس از بزرگان سَلَف، رضي الله عنهم، به مراتبِ عاليه رسيدهاند، به كمالِ متابعتِ اوامرِ شريعت و اجتناب از مناهي و اِعراض از اَغراضِ نفساني و مناهي و از مآرب و مقاصد دنيويه و تمسّك به سُنَنِ سنيّۀ نبويّه رسيدهاند.
اي مسلمانان! به افعال و اقوال اين گروهِ عاقبت اندوه نگرويد و به حلاوت زبانِ ايشان فريب نخوريد كه به باطن،گرگند اگرچه به ظاهر ميشند و خود را به طبيبِ حاذق مينامند امّا خسته و دلريشاند. هركس به قوّتِ اتّباعِ اوامرِ شريعت و دوري از منهيات و اكل و شربِ حلال با صدق و اخلاص متوجّهِ رحمتِ ايزدِ متّعال گردد، اميد است به موجبِ آيۀ كريمۀ « والّذين جاهدوا فينا لنهدينهم سبلنا» خداوند او را به صحبتِ يكي از دوستان خود رساند و اسبِ سعادت را در ميدان «و إنّ الله لمع المحسنين» بدوانَد. واللهُ المُوفِّق وَ هوَ يَهدي السَّبيل. ـ سنة 1354 هـ.
مطالب مرتبط:
برخورد مشايخ نقشبندي هَورامان با اولاد و منسوبين ناخلف و كژ رَو
صُـبْـحٌ إذا تـنـفّـس...
اندرزنامۀ حضرت شيخ محمّدعثمان سراجالدّين ثاني
وصيّت حضرت شيخ نجمالدّين به فرزندش جناب شيخ نورالدّين
نظرات شما عزیزان: